سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نسیمی جانفزا می آید . بوی کرب وبلا می آید .
اصلا در حال و هوای کربلا نبودم و با این چیزها کاری نداشتم . شروع کردم به خواندن اذن دخول . اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک ...  نمی دانم چه شد که صدایی دلسوخته آرام آرام اوج گرفت .گرمی نوایش شمارش کلماتم را کند کرد . سمت نگاهم را از روی کتابچه به سویش چرخاندم .روضه علی اکبر می خواند .زائرین یکی یکی دورش حلقه زدند و اینگونه اذن دخولمان شد مجلس روضه حسین ع . «یا علی بن موسی الرضا ! اقاااااااااااااااااااااااااا جانم. ما را ببر به کربلا» التماسش مرا هم ملتمس کرد . بیمار کربلا بود و از صدایش فهمیدم. اولین باری بود که برای کربلا دلم شکست و شد مقدمه سفر اول .

یکشنبه 19/12/86
آیا هنوز مردم ما فهمیده اند که دیگر در سیاست ، به مشاوره هیچ عالم و روحانیی نمی توان تکیه کرد ؟
تجربه انتخابات نهم ریاست جمهوری نشان داد که حتی باتقواترین علما ، اصلح را فدای صالح مطرح می کنند . متاسفانه تمامی علمای تراز اول شیراز به جناب رفسنجانی رای دادند و رسما از ایشان حمایت کردند ، همچون اکثر علمای سایر شهرها ! و استنباطشان این بود که ما به جناب رفسنجانی رای می دهیم تا معین رای نیاورد ولو اینکه احمدی نژاد اصلح باشد. رهبری فرموده اند به اصلح رای بدهید . اگر قرار باشد همه مردم فرد اصلح را فدای مصلحت اندیشی های خود کنند که دیگر احمدی نژاد ها رای نمی آورند .  


جمعه 17/12/86
خبر عملیات استشهادی مبارز فلسطینی در یک مدرسه دینی نظامی اسراییل و هلاکت 10 فارغ التحصیل آن ، شاید بهترین خبری بود که در این چندماهه اخیر زندگی ام شنیده ام .اگر مناسبت 28صفر نبود می خواستم شادیم را به گوش همگان برسانم ! دست مریزاد به این رزمندگان شهادت طلب حماس که مرحمی هرچند کوچک نه فقط بر زخمهای هم وطنانشان که بر زخم های تمامی دشمنان اسراییل گذاشتند و به آنها همچون گذشته ثابت کردند که تا اسراییل در فلسطین نفس می کشد هیچ چیز نمی تواند امنیتش را تضمین کند ، حتی دیوارهای چند متری اطراف غزه ! برادران عزیزم ، دست و پایتان را می بوسم و هر روز برای نصرت و استقامتتان دعا می کنم و بدانیم که طبق نص شریف قرآن مهرذلت و مسکنت بر پیشانی یهود زده شده و به یاری خدا و استقامت شما تمامی مکر و حیله هایشان صرف ذلت خودشان خواهد شد.انشالله .

شنبه 18/12/86
 فلسطین ، اسرائیل ، لبنان ، دیوارهای به ارتفاع قد ده انسان در اطراف غزه ، شهادت مغنیه ، نوید نصرالله به نابودی نزدیک اسراییل ، پهلو گرفتن پیشرفته ترین ناو جنگی آمریکا در آبهای بیروت ، تفرقه افکنی های داخلی در لبنان ، توافق های پنهانی و محرمانه غرب با برادران عربش در آناپولیسم ، سکوت سیاه دولت های عرب ، عجله بوش برای جبران شکست هایش در افغانستان و عراق با پیروزی در لبنان و تشکیل دولت رسمی فلسطین ، حمایت آشکار رییس غرب زده سازمان ملل از دفاع از خویشتن اسراییل ...  این روزها مدام به آنها فکر می کنم . احساس می کنم نباید اینجا باشم . من هم باید در معرکه باشم . باید کاری کرد . آن از دیروزهایم که زیاد میلی به این روزمرگی های متداول زندگی های امروز نداشتم واین هم از امروز که بوی خون و استغاثه فضا را پر کرده ... خبری در راه است . نمی توانم راحت زندگی کنم.

یک شنبه 12/12/86
چند روز است که زیارت کربلایم حتمی شده . روی چندسال دیگر حساب می کردم و گمان نمی کردم به این زودیها کربلایی شوم  .هنوز که هنوز است فکر می کنم همان زیارتی را هم که سال 81 رفته ام بر اثر یک تساهل و تسامح قدری بوده ! لابد قرار بود جای دیگری باشم و کس دیگری بجایم برود ولی از خوب روزگار سراز آنجا درآوردم.
شوق زیارت دارم . قربانگاه علی اکبر،عباس، حبیب ، حربن ریاحی و جایگاه عروج حسین ع . شوقم با شرم و شرمم با عشق همراه است . اما زیارت کربلا عشقی فزونتر از آنچه در دل دارم می خواهد . پس تمام شوق شما را هم با خود به دیدارش خواهم برد.

یک شنبه 19/18/86
با فرض اینکه هر شب جمعه ، امام زمان عج به زیارت حرم اباعبدالله ع می روند ، پس اگر کسی بتواند تمام شب جمعه را درآن حرم احیا بگیرد می تواند مطمئن باشد حداقل چند لحظه در فضایی بوده که همان لحظه امام زمانش نفس کشیده .شاید رمز استجابت دعای شب جمعه زایر حسین ع هم همین باشد . 

 انشالله 27 اسفند کربلا هستیم و سال جدید را آنجا تحویل می کنیم . به یاد سالهای پیش که همان لحظه مقابل گنبد امام رضا ع دوستانمان را در آغوش می گرفتیم و حلالیت می طلبیدیم :

اگرچه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت‌
و چند بوته‌ی مستوجب درو هم داشت‌

اگرچه تلخ شد آرامش همیشه‌ی‌تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه‌ی‌تان‌

اگرچه سیبی از این شاخه ناگهان گم شد
و مایه‌ی نگرانی برای مردم شد

اگرچه متّهم جرم مستند بودم‌
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم‌

دم سفر مپسندید ناامید مرا
ولو دروغ‌، عزیزان‌! بحل کنید مرا

تمام آن‌چه ندارم‌، نهاده خواهم ‌رفت‌
پیاده آمده‌ بودم‌، پیاده خواهم‌ رفت‌

به این امام قسم‌، چیز دیگری نبرم‌
به‌جز غبار حرم‌، چیز دیگری نبرم‌

خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان‌
و مستجاب شود باقی دعاهاتان‌

همیشه قلک فرزندهایتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر که هست ـ آجر باد


نوشته شده در  یکشنبه 86/12/19ساعت  1:45 صبح  توسط مرفه با درد (حنیف) 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خونه جدید
ویژه : رای اعتماد به کابینه دهم
یادداشت سوم انتخاباتی
چرا هواداران آقای موسوی از ایشان برگشته اند ؟
انتخابات بالاشهر شیراز
چرا به احمدی نژاد رای میدهم ؟
کاریکاتور سیاست در ماه ربیع
غزه 4- هجدهمین روز مقاومت
غزه 3 - خط قرمز نظام در قبال غزه !!؟؟
غزه 1 - مطالبه ای جهاد را تبلیغ کنیم
اشراف عارف مسلک
بمب گذاری شیراز و ابهامی بزرگ
احوالپرسی خدا
دیگر برایت نامه نمی نویسم
در حواشی اعتکاف 87
[همه عناوین(36)]