سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قسمت پنجم :‏ 87/02/11

و حال می دانم هنگامی که احمد کاظمی به آقا گفت دعا کن من هم چون صیاد شهید شوم چگونه از درون می سوخت و آب می شد . وقتی رفقا می روند تو به حال خود گریه می کنی و می سوزی و آنها به تو می خندند . این تنها جاییست که گریه و خنده یک معنا دارد .

امروز آقا به شیراز آمد . خیلی ها به استقبال رفتند . مردم خوشحال بودند و گمانم آقا هم همینطور . خانواده شهدا نیز به استقبال رفتند و امیدوار بودند . انتظامات تمامی عکسهای شهدا را بزور از مردم گرفت . خانواده شهدا دیگر خوشحال نبودند . گمانم آقا هم همینطور ...

خودشان قرار می گذارند و بیانیه صادر می کنند که تا اعلام نتیجه از طرف قاضی کسی حق اظهار نظر کارشناسی ندارد . اما از آن زمان تا کنون بارها و بارها گفتند و تکرار کردند که بمبی در کار نبوده ! معنی این حرف آیا چیزی جز اظهار نظر کارشناسانه ایست ؟ مانند اقای وزیر اطلاعات ...

همیشه خطرناک ترین دشمنی نسبت به اسلام اول از جانب منافقین بوده و بعد از جانب کفار . امروز نیز بیشترین حجم  وقت و انرژی ما صرف فتنه های داخلی می شود بجای مبارزه با صهیونیسم !

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قسمت چهارم - 02/02/87 ساعت 12:45 شب

این مثل معروف را شنیده اید که می گوید : نظر دادی باور کردم ، اصرار کردی شک کردم ، قسم خوردی فهمیدم که دروغ می گویی ! حکایت این مثل حکایت آقایان مغرض یا جاهل و بی کفایتی است که در لحظات انفجار در صحنه حضور نداشتند و در ساعت اول بعد از آن قبل از کار کارشناسی گفتند هرگونه اقدام خرابکارانه از طرف هر گروه معاندی منتفی است و منبع انفجار به تسحیلات نظامی درون یادمان شهدا بر می گردد ! ... و این قصه ی از پیش طراحی شده را بارها و بارها در روزهای بعد تکرار کردند . یکبار از زبان دادستانی کشور ، بار دیگر از زبان رییس دادگستری ... بار دیگر بزرگترین روزنامه های استان فارس و تهران ، بار دیگر خطیب نماز جمعه تهران ! ...  

الحمدلله پروژه اول باند مافیایی و اطلاعاتی مبنی بر محکومیت بی برو وبرگرد کانون و اعلام انفجار از درون یادمان شهدا با شکست مواجه شد و کارشناسی پرونده به این سمت سوق یافته که منبع انفجار در زیر قفسه یادمان شهدا بوده . و این نتیجه  ی دفاع از خویشتن کانون بوسیله ارائه مستندات عکس و فیلمی ست که دست کارشناسان فرمایشی را در انحراف مسیر پرونده بسته است . بعد از اتمام مراسم ختم شهدا در روز جمعه با یکی از مقامات ارشد استانداری فارس که همدیگر را میشناختیم همین بحث را داشتم .ایشان در نهایت بحث به بنده فرمود حالا اگر فرض کنیم بمبی هم در کار بوده ما که نباید امنیت شهررا زیر سوال ببریم . در مملکت داری صلاح و مصلحت ها را هم باید مدنظر گرفت . در جواب گفتم حاج آقا ! انفجار کانون مثل سقوط هواپیمای نظامی نیست که چندین تن از بهترین سردارانمان شهید شوند و بعد بگویید علت حادثه از موتور هواپیما یا بی احتیاطی خلبان بوده و قضیه را فیصله دهید . مردم هم که به مدارک دسترسی نداشتند و حرف شما را شاید باور کردند . اما الان واقعه در میان خود مردم اتفاق افتاده ، هزاران نفر در حسینیه شاهد ماجرا بودند . دهها هزار نفر از مستمعین کانون بارها و بارها لوازم داخل یادمان شهدا را دیده اند ، مدارک و عکسهای صحنه انفجار در دست مردم است . دیگر نمی توانید علت واقعی را مخفی کنید .در ثانی صلاح و مصحلت ها لایه بندی ست و برخی بر دیگری اولویت بیشتری دارد . آیا الان مصلحتی بزرگتر از این وجود دارد که نظام خودش را دروغگو نکند ؟ چه مصلحتی بالاتر از این ؟
بخاطر همین هم است که به خوبی اقای انجوی در سخنرانی شب گذشته خود گفتند که اگر پنجاه هزار کارشناس از دویست هزار نقطه جهان هم بیاورید و حرف شما را بگویند عقل ما را که نمی توانید بایکوت کنید !

  دو سه روزیست که وقتی احتمال شکست پروژه اولشان یعنی تعطیلی و محکومیت کانون بویسله اتهام انفجار از درون یادمان شهدا رو به شکست نهاد بلافاصله پروژه دوم از پیش طراحی شده خود را مبنی بر بدنام کردن کانون رو کردند . شبهانی در اذهان عموم ، علمای شهر و قاضی پرونده ایجاد کرده اند مبنی بر اینکه خب حالا که منبع انفجار در زیر یادمان شهدا بوده حتما یکی از اعضای کانون مینی را به همراه خود از کاروان های راهیان نور آورده و آنجا منفجر کرده یا اینکه یکی از شهدا که عضو واحد شهدای کانون هم بود کلید قفسه یادمان شهدا را داشته و درشب واقعه مینی را از درون قفسه برداشته و در زیر یادمان منفجر کرده و ... 
الان تمامی زور باند مافیایی بر این قرار گرفته تا مسیر بررسی های قاضی پرونده را به این سمت سوق دهد. یعنی بررسی کردن هر حدس و گمان عجیب و مضحکی جز آنچه که بر خلاف میلشان است. دلایل متقن فنی وجود دارد که وجود هر ماده انفجاری جز بمب را در زیر قفسه معراج شهدا منتفی می کند . حتی ادعای مین هم براحتی قابل رد است که فعلا در اینجا به آن نمی پردازیم ...

مطلب بالا ادامه دارد  و انشالله بزودی بروز خواهد شد ...

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قسمت سوم : 281/01/87 ساعت 12 شب

امروز عصر بیانیه شورای امنیت کشور منتشر شد . (امنیت کشور زیر نظر وزیر کشور هست و با امنیت ملی فرق دارد)
الان فرصت نوشتن ندارم . کوتاه مختصر مفید همه حرفمان در لوگوی زیر است. از دوستان خوبم که با ما همفکرند دعوت می کنم این لوگو را در وبلاگ خود قرار دهند .



اینم آدرسش : http://www.tinypic.info/files/0t1uglztdec1jk80z8x5.jpg
مهم : وبلاگ آقاسید بروز شد . با نگفته ها خیلی حرفها را گفته . خیلی بهتر از من و تو . حالی که آقاسید دارد را هیچ کدام ما نداریم .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قسمت دوم : 28/01/87 ساعت 3بامداد

امروز تشییع جنازه شهدا بود . جای همه آنهایی که نبودند خالی بود . من کربلا رفتم و آنها بی کربلا شهید شدند .خیلی حرفها برای گفتن دارم. می خواهم از دوست عزیزم شهید مسعود رضایی بنویسم . از نامردی و نفاق فرماندار و استاندار شیراز، از فساد سیستم اطلاعات شیراز ،از بغض و کینه های صدا و سیما نسبت به کانون ، از شعور و معرفت بالای مردمی که امروز در تشییع جنازه شرکت کردند ، از همدلی و عزم بچه های کانون برای ساختن کانونی بهتر از همیشه .... اما من کربلا رفتم و آنها بی کربلا شهید شدند اما امشب شب اول قبر شهداست . امشب در گلزار شهدا بوی سیب فضا را پر خواهد کرد . شهدا امشب مهمان دارند  . خدایا ...
نمی دانم امشب شهدا مهمان حسین اند یا حسین مهمان شهدا ؟‏ هم علی اکبر دادیم . هم قاسم . هم رقیه دادیم هم زینب . هم ابالفضل دادیم هم حسین . دست های قلم شده . بدن های بی سر . جوانان عربا عربا . پاره پاره .
امشب حسین جواب نکیر و منکر شهدا را خواهد داد . امشب حسین به آنها خواهد گفت که چگونه این جوانها در مجلس عزای او در وقت حسین حسین گفتن پاره پاره شدند . حسابم با حسینه ... حسینه ... کتابم با حسینه ... حسینه ... سوال از من چه می پرسی چه می پرسی ؟ جوابم با حسینه ... حسینه .... وای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا امشب شهدا به وصال محبوب می رسند .... امشب شب لقاءالله ست . امشب شب پایان تمام آرزوهاست . امشب شب چیدن میوه تمام اعتکافهای دنیاست . امشب خدا منتظر شهداست و شهدا منتظر خدا . یا ایتها النفس المطمئنه . ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . امشب شب لقاءالله ست . پایان همه آرزوها ...
حال خوبی ندارم . گاهی احساس ورشکستگی میکنم و گاهی التماس . گاهی نا امید و گاهی امیدوار . دلم در گلزار شهداست . در انتهای گودال قبر شهید ...



لینک ها را بروز کردم . آلبوم تصاویر را از دست ندهید . تک عکس ها با شما حرف خواهد زد . مصاحبه حاج جواد جلایر بانی حسینیه سیدالشهدا هم بسیار شنیدنیست و حتما و حتما به هر وسع و قلم خوب و بدی هم که دارید در شب بیست و چهارم شرکت کنید. 
شب بیست و چهارم - فراخوان ارسال آثار ویژه بمب گذاری حسینیه سید الشهداء

وبلاگها :
نمایشگاه ادوات نظامی چیست ؟ وبلاگ دنیای راه راه
تلخ اما شیرین - وبلاگ یه قطره اشک
موت (ماه ناتمام این روزها همه وقتش مشغول ویژه نامه سایت رهپویان است ) .وبلاگ ماه ناتمام
شهادت مبارکتان - وبلاگ زمزم دل
سیما جان خسته نباشید ! - وبلاگ آهستان
بمب در حسینیه سید الشهدا - وبلاگ فلورانس مهربون
و خدا داناتر است - وبلاگ زیر زمین هفتم
رهپویان وصال به وصال رسیدند - وبلاگ بی عینک
با نگاه آخرینش خنده کرد - وبلاگ چتر 
محشری هست - وبلاگ سوک سوک
نجمه آسمانی شد - وبلاگ عطر یاس
فاجعه شیراز - وبلاگ درویش پابرهنه

لینک های ویژه :
تسلیت پارسی بلاگ به بچه های کانون رهپویان وصال شیراز
سانسور حیرت انگیز فاجعه شیراز در رسانه ملی !
مصاحبه با حاج جواد جلایر -بانی حسینیه سید الشهدا - مصاحبه رو بشنوید و ببینید این پیرغلام نورانی امام حسین چقدر متفاوت است !
بمب گذاری در کانون - یک بحث داغ و شلوغ تالارگفتمانی
شهدای بمب گذاری کانون - یک لینک فوق العاده جذاب که امیدوارم بیشتر بروز بشه
فیلم لحظه انفجار
اخبار بمب گذاری در رسانه ها - این روزها اولین لینکی رو که باز میکنم اینجاست
پیام پنهان بمب گذاری شیراز
آلبوم تصاویر
- تشییع و تدفین شهدا - غسل و کفن شهدا - بمب گذاری - مجروحین و ...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قسمت اول :‏ 87/01/25  ساعت 17

گزارش عینی از لحظات انفجار :‏


الان در حال و هوایی نیستم که توان توصیف صحنه های به خاک و خون کشیده شدن برادرانم را داشته باشم
. فقط به عنوان یک شاهد عینی گوشه هایی را از آنچه با چشم خود دیده ام می نویسم .
طبق تمامی شنبه شب ها که مصادف است با جلسات هفتگی کانون رهپویان وصال ؛ خودم را برای شرکت در جلسه حدود ساعت 30/8 به حسینیه رساندم . بعد از چند دقیقه آقاسید سخنرانی را تمام کردند و همراه با خاموش شدن چراغها ؛ مجلس با اشعاری خطاب به امام زمان عج وارد فضای دلنشینی شد . مناجات با حضرت ده دقیقه ای طول کشید و بعد از آن مناجات الراجین (مناجات امیدواران – از مناجات های دهگانه امام زین العابدین ع ) . یا من اذا ساله عبد اعطاه و اذا قربه ادناه ...
وصف آن لحظات به هیچ وجه میسر نیست و این بگذار تا وقت دگر.

مجلس وارد سینه زنی شد و بعد از شور اولیه ای که معمولا ده دقیقه بیشتر طول نمی کشد نوبت به خواندن واحد رسید . بنده درست کنار دیوار و در وسط حسینیه ایستاده بودم . هنوز بیت های اول خوانده نشده بود که صدای انفجار مهیبی از پشت سرم شنیده شد و همراه با آن در یک لحظه نور سفیدی با شعله های آتش فضای حسینیه را پر کرد . موج انفجار به حدی زیاد بود که بی اختیار بر روی زمین پرتاب شدم و اشیاء مختلفی به سر و بدن همه می خورد . هنوز گیچ بودم و نمی دانستم در چه وضعیتی هستم و چه اتفاقی افتاده . صدای ناله و فریاد حسینیه را پر کرده بود . تا اینکه برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم. بچه ها گوشه به گوشه روی زمین افتاده بودند . تکه های بدن مجروحین و شهدا بر در و دیوار حسینیه دیده می شد . خرده های شیشه تمام کف را پوشانده و دیوار انتهای حسینیه خراب شده بود . دود غلیظی بهمراه بویی شبیه باورت تمام فضا را پر کرده بود . لحظاتی کسی نمی دانست چه باید بکند . یکی به این طرف می دوید یکی آن طرف ؛ یکی بر سر جنازه شهیدی نشسته بود و ناله می زد . یکی بقیه را از حسینیه بیرون می کرد . وضع مجروحین و سوختگی ناشی از انفجار آنقدر شدید بود که بدون راهنمایی امدادگر نمی توانستیم کاری بکنیم . هاج و واج شده بودم . تا اینکه نیروهای امداد کانون مدیریت صحنه را بدست گرفتند وبا آوردن پتو مجروحین را بر روی آن می گذاشتند و از حسنیه خارج می کردند . بیرون از حسینیه محشر کبری بود . صدای انفجار به دورترین نقاط شهر رسیده بود و خبر آن در کمتر از نیم ساعت در سطح شهر پخش شد . مردم از تمامی نقاط شهر به کانون هجوم آورده بودند و خیابان شهید اقایی مملو از جمعیت بود . نیروهای انتظامی درب های اول کانون را بستند و با تشکیل حلقه های لایه به لایه از خود مردم در حیاط حسینیه مانع از هجوم مردم می شدند . آمبولانس های متعددی وارد حسینیه می شدند و با تکمیل ظرفیت به سرعت از آنجا خارج می شدند . در همین گیر و دار جناب فرماندار و همینطور استاندار فارس از راه رسیدند . در همان حیاط حسینیه ایستادند و قبل از ورود به حسینیه و بازدید از چگونگی وضعیت در مقابل دوربین های صدا و سیما گزارش عجیبی از وضعیت موجود دادند که باعث حیرت تمامی حضار شد . فرماندار گفت : نیروهای امنیتی ما بررسی کردند و هرگونه  اقدام خرابکارانه یا بمب گذاری منتفی هست . شگفتی من از این بود که تا آن لحظه هنوز هیچ نیروی کارشناسی وارد حسینیه نشده بود !!! چند سرهنگ نیروی انتظامی را دیدم که کنار هم ایستاده بودند . خیلی ناراحت بودم . نزد آنها رفتم و گفتم چرا به مردم دروغ می گویید ؟ فکر می کنید اگر واقعیت را به مردم نگویید به نفع مردم است ؟ بلافاصله یکی از آنها با تشر جوابم را داد و دیگری مرا با کمک سربازی مورد عنایت قرار داده و حواله ام دادند به یک لباس شخصی که مودب تر از آنها بود. مدتی با هم صحبت کردیم . نظریه بمب گذاری را بکلی متنفی می دانست . به او گفتم تو بهتر می دانی یا من که در مجلس بودم ؟ گفت :عزیز من ریشه منافقین بعد از دهه 60 خشکیده شده و دیگر نباید اسم اینجور چیزها را آورد .رهبری هم می خواهند به شیراز بیایند و اصلا دلیلی ندارد ما مردم را دچار وحشت کنیم ! گفتم : خود دانید . شما دو راه دارید . یا خود را از بی عرضگی تامین امنیت شهر تبرئه کنید و مسئولیت امشب را به گردن مسئولین کانون بیاندازید و یک دلیل فنی هم برایش بتراشید . و یا اینکه واقعیت را صادقانه با مردم مطرح کنید و ببینید که مثل همیشه نه تنها حضور مردم کمرنگ تر نخواهد شد بلکه بیشتر از دیگر جاها در صحنه خواهند آمد . مباحثه مان به جایی نرسید . خداحافظی کردم و رفتم . جمعیت به سختی متفرق می شد . گهگداری صداهایی حاکی از درگیری  بین مردم و نیروی ویژه انتظامی از بیرون حسینیه شنیده می شد. آمبولانس ها در حیاط حسینیه پشت درب های بسته مانده بودند و بعلت ازدحام جمعیت در پشت درب نمی توانستند از حسینیه خارج شوند .

آیت الله حائری نماینده ولی فقیه و امام جمعه شیراز در همان ساعات اولیه خود را به حسینیه رسانده بودند . و بعد از بازدید از صحنه انفجار ضمن تایید بمب گذاری و تاثر ؛ شهادت جوانان رهپویان وصال را به حاج اقای انجوی نژاد تبریک و تسلیت گفتند . حاج اقا تا آن لحظه خوب خودش را نگه داشته بود ولی با دیدن اقای حائری آرام آرام آثار انقلاب در صورتش هویدا می شد. آیت الله حائری گفت مگر این جوانها را برای همین شهادت آماده نکرده بودی ؟ خب این هم شهادت . آقا سید گفت : ولی من می خواستم خودم اول بروم . آیت الله حائری گفت : عزیزم قاعده همین است . امام حسین ع هم اول یارانش شهید شدند . بعد آیت الله حائری جمله ای گفتند که خیلی برایم جالب بود . گفتند : این حادثه مرا به یاد حادثه حزب جمهوری اسلامی انداخت .

لینک های مرتبط :‏
سایت رهپویان وصال - بچه ها کل سایت را پایین آورده اند و جای آن روی ویژه نامه لبیک یا حسین کار میکنند . تمامی اخبار ؛‏ گزارش و حتی فیلم لحظات انفجار را می توانید در اینجا ببینید.
گزارش بمب گذاری - وبلاگ عطر سیب
بمب بود آقا بمب بود - وبلاگ یه نسل سومی
انفجار بمب در شیراز - وبلاگ دنیای راه راه
چشمتان روز به روز کورتر باد - وبلاگ حرفهای زورکی
والله خیر الماکرین - وبلاگ بغض های نترکیده
گزارش بمب گذاری در کانون - وبلاگ نحل
سروده ای در وصف شهدای کانون - وبلاگ آقای تیپ
انفجار در شیراز واهیت وهابیت را افشا کرد - وبلاگ نامحرمانه

لینک های ویژه :‏
مصاحبه با مسئول کانون


نوشته شده در  یکشنبه 87/1/25ساعت  5:58 عصر  توسط مرفه با درد (حنیف) 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خونه جدید
ویژه : رای اعتماد به کابینه دهم
یادداشت سوم انتخاباتی
چرا هواداران آقای موسوی از ایشان برگشته اند ؟
انتخابات بالاشهر شیراز
چرا به احمدی نژاد رای میدهم ؟
کاریکاتور سیاست در ماه ربیع
غزه 4- هجدهمین روز مقاومت
غزه 3 - خط قرمز نظام در قبال غزه !!؟؟
غزه 1 - مطالبه ای جهاد را تبلیغ کنیم
اشراف عارف مسلک
بمب گذاری شیراز و ابهامی بزرگ
احوالپرسی خدا
دیگر برایت نامه نمی نویسم
در حواشی اعتکاف 87
[همه عناوین(36)]