سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سم الله الرحمن الرحیم . الر . احسب الناس ان یترکو ان یقولو امنا و هم لایفتنون .
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند «ایمان آوردیم» به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد ؟

رو کرد به جمع و گفت : هر کس گرفتاری یا مشکلی در زندگیش نداره دستشو بکنه بالا . تعداد زیاد بود ولی کسی دستشو بالا نبرد . گفت : این خصوصیت مومنه و چقدر در آخرالزمان نمودش بیشتره.

اگر مومنی مطمئن باش بلا به سراغت خواهد آمد . در وعده الهی شک نکن . دچار بلا می شوی تا یا آبدیده شوی یا آزموده یا آمرزیده . در هر حال امتحان سخت است . بعضی ها راضی اند ! بعضی ناچار به تحمل اند و مابقی هم ناراضی . مردود شدن در بلا سخت تر از خود بلاست . خدا کند سر و کار هیچ کداممان به آن نیفتد .

آدرس زیر جان خیلی ها را نجات داده. به اعجازش ایمان آورده ام .اصلا  اصول کافی جامع درمان تمامی دردهای ماست و لااقل به یکبار خواندنش در تمامی عمر می ارزد.  
باب 106 از اصول کافی - جلد 3 (کتاب ایمان و کفر )

گلچینی از آن روایات :

-  از امام باقر (ع) فرمود : سخت بلاترین مردم پیغمبرانند ، سپس اوصیاء سپس هر که به آن ها همانندتر است به ترتیب .
رسول خدا ص : هر که ایمانش سست و کردارش ناتوانست گرفتاری او کم است .
-  محمد بن عجلان گوید من نزد امام صادق (ع) بودم . مردی از حاجتمندی بانحضرت شکایت کرد فرمود به او که صبر کن زیرا خدا بزودی به تو گشایش می دهد و سپس خاموش شد و پس از آن رو بدان مرد کرد و فرمود بگوبدانم زندان کوفه چگونه است ؟ در پاسخ گفت : تنگ است و بدبو و زندانیانش به بدترین حالی دچارند . فرمود : همانا تو هم در این زندان دنیا گرفتاری و می خواهی در راحت و وسعت باشی ! آیا نمی دانی که دنیا زندان مومن است ؟
-  از امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا ص فرموده است براستیکه بلای بزرگ اجر بزرگ دارد و هرگاه خدا بنده ای را دوست دارد بلای بزرگ به او می دهد ، هرکه خشنود باشد خدا از او خشنود است و هرکه از بلا خشم گیرد خدا بر او خشم گیرد.
-  از امام صادق (ع) فرمود : همانا مومن چون کفه ترازوست . هرآنچه بر ایمانش افزوده گردد بر بلایش افزوده شود .
-  از محمد بن مسلم گوید شنیدم امام صادق (ع) می فرمود : بر مومن چهل شب نگذرد جز آنکه مایه غمی برای او فراهم شود تا یاداوری او باشد .
-  از فضیل بن عثمان که امام صادق (ع) فرمود : براستی در بهشت مقامی است که هیچ بنده ای بدان نرسد جز بوسیله بلایی که به تن او برسد .
-  از عبدالله بن ابی یعفور گوید من از دردها که می کشیدم به امام صادق ع شکوه کردم –او مرد پر دردی بود- در پاسخ فرمود : ای عبدالله اگر مومن می دانست در مصیبت چه اجری دارد هر آینه آرزو می کرد با مقراض تیکه تیکه شود .
-  از امام صادق (ع) فرمود : بنده مقامی نزد خدا دارد و بدان نرسد مگر به یکی از دو خصلت یا رفتن مالش یا بلایی در تنش.
-  از امام باقر (ع) فرمود : براستی خداوند عزوجل با بلا از مومن احوالپرسی می کند چناچه از خانواده خود در حال غیبت با هدیه احوالپرسی می کند او را از دنیا پرهیز می دهد چناچه پزشک بیمار را .
- از امام صادق (ع) فرمود : خدای عزوجل می فرماید اگر نبود که بنده مومنم دل آزرده می شد سر کافر را با دستمالی آهنین می بستم که هرگز درد نگیرد .


نوشته شده در  جمعه 87/6/8ساعت  11:48 عصر  توسط مرفه با درد (حنیف) 
  نظرات دیگران()


چقدر شهرمان در نیمه شعبان زیبا می شود . همه جا نام و یاد مهدی عج . دلها پرمحبت تر از همیشه . صله رحم ها برقرارتر از قبل و شوق ظهورش شعله ور تر از همه ثانیه های سال .

خوشا به حال زایرین حسین ع در شب نیمه شعبان که افضل اعمال در آن شب زیارت کربلاست . آنجا که صورتت را برروی ضریحش می گذاری و از عمق جان منتقم خونش را فریاد می زنی . آنجا که سر بر سنگ سرخ می گذاری و خدا را به حق پیکر بی سرش قسم می دهی . آنجا که تحت قبت الحسین ضریح علی اکبرش را در آغوش می گیری و هیچ آرزویی جز تعجیل در فرج مولایت نداری . آنجا که از کنار قبر حبیب بن مظاهر رد می شوی و پنجه در ضریح شهدا می اندازی و آرزویی جز ظهور سیصد و سیزده مالک اشتر نداری... در حرم حسین ع همه ی وجودت در حسرت غربت ندای مظلومانه ی هل من ناصر ینصرنی می سوزد و خاکستر می شود و همه ی آرزوهایت فنا می شوند جز ، ظهور مهدی عج ...

آقاجان نمی خواهم ادای منتظران و چشم انتظارانت را در بیاورم که شما خود دوازده قرن منتظر مایی  . نمی خواهم آه حسرت برکشم و برای ظهورت اشک بریزم که شما خود دوازده قرن غریبانه اشک ریختی و برای ظهور ما آه کشیدی . نمی خواهم برای تعجیل در آمدنت دعا کنم که شما خود دوازده قرن برای آمدن ما دعا کردی و چشم انتظار ماندی. نمی خواهم برایت نامه بنویسم و بگویم آقا بیا که گلهای باغ انتظار شکوفه داده اند ، همه منتظرت هستند و فقط جای  تو خالیست که شاید شما را به یاد نامه های کوفیان بیاندازد و فریاد مسلم بن عقیل که قلب اینها با شماست و هوسهایشان (شمشیرهایشان) برشما . آقا جانم بگذار اقرار کنم که هنوز دنیا لیاقت حکومتت را ندارد . بگذار اعتراف کنم که هنوز اولین شرط ظهورت مهیا نیست . هنوز من مضطر نشده ام...

جانم به قربان قلب دریایی ات یا مهدی .

نوشته شده در  یکشنبه 87/5/27ساعت  5:27 عصر  توسط مرفه با درد (حنیف) 
  نظرات دیگران()


آخرین جملات سید در آخرین لحظات غروب وداعیه ...
«بیرون از اینجا دو دسته منتظر تو هستند. یکی شیاطین جن و انس که مامورند اعتکافت رو خراب کنند و دیگری دسته ای که منتظرند ببیند چقدر عوض شدی ... فقط کافیه یک هفته خودتون رو نگه دارید . راهش هم مراقبته »
اینجا کلیک کنید !
رفتیم خدمت آقای انجوی امیری امام جماعت مسجد خیرات . پیرمردی عالم و نورانی که شدت غیرت و زهد و تقوی تمام وجناتش را فراگرفته و دو سال است که در کنار جوانها معتکف می شود. گفتیم حاج آقا شیرین ترین لحظات اعتکاف شما ؟ بدون درنگ پاسخ داد : نماز .
منتظر هر جوابی بودم جز این . مجبور شدم اعتکافم را از نو مرور کنم آخر این آدم ها خط کش های دین اند.

مهمانی خدا بوی مهمانان تازه ی خدا را می داد . اعتکاف 25000 نفری جوانان به یاد شهدای مظلوم رهپویان ... راستی چند بار خانواده ی شهدا را هم دیدم . پدر شهید جوکار ، پدر شهید راضیه کشاورز ، پدر و برادر کوچک تر و دایی شهید مهدوی ، برادر شهید نجمه قاسم پور و پدر همیشه سر به زیر شهیدان انتظامی ... همه شان معتکف بودند .

بچه های کامپیوتر(آروی و لشکر رسانه ای ) با بچه های صوت هم حجره ای بودند ! دو واحد همکار از لحاظ فنی و به شدت متضاد از لحاظ روحی . حجره با داربست هایی که روی آنها را پارچه پوشانده بودند از وسط نصف شده بود . یک سمت محل استراحت آرویها و سمت دیگر محل هم کار و هم استراحت صوتیها . آن شباهت روحیه ای که قبلا عرض شد دلیل خوبی بود برای درگیری های لفظی بعضی از بچه های شر و شور طرفین داربستها که اغلب هم به خنده و سلام و صلوات ختم می شد . اما امان از روز آخر و افطاری آخر . اینبار هم ختم به خیر شد اما با طلب حلالیت صوتی ها از آرویهایی که لباس و سر و صورت خیسشان پر از گوجه بود !

فرماندار و استاندار مهمانان ویژه ی شب دوم بودند . اقای عزیزی می خندید ، آقای پاریابی هم می خندید ، ... هم می خندید . نمی دانم این ملاقت آقایان با کانون برای تجدید اعتبار سیاسی شان بود یا توبه نصوح و آن خنده ی پاسخ خنده هایشان زورکی بود یا سیاسی یا قبول توبه نصوح ؟ هر چه بود به بنده ربطی ندارد. به شما هم ندارد . فقط می دانیم که به بزرگترهایمان بایستی اعتماد کنیم . آخر آنها آدمهای اخلاقی هستند نه سیاسی . انشالله.

آخرین لگد حزب الله به پیکره ی رژیم صهیونیست . سمیر قنطار به همراه جسد دویست تن از شهدا به آغوش وطن بازگشتند . سید حسن نصرالله : دفعه بعد نوبت امام موسی صدر است و ...
اخبار لبنان را با شور و شوق وصف ناپذیری در اتاق مدیریت سایت اعتکاف رهپویان دنبال می کردیم . از خیر هیچ خبر و عکس و تحلیلی که نگذشتیم حتی تمام فیلم های پرس تیوی را هم دانلود کردیم .  در اعتکاف سالهای قبل بود که جنگ 33 روزه را پیگیری می کردیم و امسال هم پیروزیی دیگر برای نصرالله .

مثلا چند سال است که عضو کادریم و هنوز از حجم فعالیت گسترده تدارکات رهپویان در شگفتم . اینهمه بیا و ببرو بگیر و ببند  آنهم برای 12500 نفر در یک اعتکاف ! کم الکی نیست . استاد فاطمی نیا در شبستان مسجد شهدا رو کرد به آقای انجوی و با اظهار تعجب از تدارکات اینهمه معتکف گفت :« من به دوستان هم گفتم که آدم اگر بخواهد ده تا استکان آب جوش درست کند بدهد دست دیگران کلی زحمت دارد چه خواسته به کاری که اینجا می شود !» رهپویان شبیه یک حزب الله لبنان است در ابعاد کوچک تر و نه فقط به خاطر کار سخت افزاریش بلکه بخاطر خیلی چیزهای دیگر . اما تفاوت های زیادی هم دارند . حزب الله منهای نبرد مسلحانه اش یک الگوست در تمامی ابعاد تشکیلاتی و مدیریتی و فرهنگی و مانند آن شدن یک آرزوست. چه کنیم تا به حزب الله نزدیک تر شویم ؟ آنها چه کردند ؟

برادر شهیده نجمه قاسم پور مفاتیحی را آورد و داد دست آقای انجوی . بازش کرد . درست پشت جلد چیزی نوشته بود با این مضمون : چهل شب تا دیدار مهدی با صدبار تلاوت آیه ی بسم الله الرحمن الرحیم ، رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا . امضا نجمه قاسم پور .

در سخنرانی شب دوم ، آقای انجوی خیلی روی همدلی بین شیعیان تاکید کردند و از عدم آن بعنوان مهمترین مانع عدم ظهور امام زمان عج نام بردند. بچه های جلسات مرحوم حاج سیف هم این روزها خیلی روی بحث ثمانی شدن تاکید می کنند .دوستان تیم لشکر رسانه ای هم که مدتهاست روی یک طرح بسیار عظیم و مبتکرانه در همین موضوع کار می کنند.
 خیلی وقت است آرزو داشتم بحث همدل شدن بعنوان مهمترین علت غیبت بر روی منابر و بین مومنین با سطح حساسیت بالا از نظر اهمیت مطرح شود و الحمدلله انگار یکی دارد این را به دل همه می اندازد . قربان آن یکی بروم . امیدوار باشیم که ظهور نزدیک است. انشالله.

نام و یاد شهید مسعود رضایی همراه و اجین با بچه هاست . اصلا مسعود شده بود یکی از معتکفین فرضی . بچه ها مدام صدایش می زدند ، برایش افطاری و سحری می گرفتند و بعد هم خودشان می خوردند ! با او صحبت می کردند . برایش جای خواب انداخته بودند. در سحرهای شبستان با یاد او مناجات می کردند ... یادش بخیر ، اعتکاف پارسال تدارکاتچی همه ی بچه های واحد کامپیوتر شده بود . همه افطار و سحری ها را خودش می گرفت . خیلی بی ادعا بود والبته شهادت هنر مردان بی ادعاست .


نوشته شده در  یکشنبه 87/4/30ساعت  12:34 صبح  توسط مرفه با درد (حنیف) 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خونه جدید
ویژه : رای اعتماد به کابینه دهم
یادداشت سوم انتخاباتی
چرا هواداران آقای موسوی از ایشان برگشته اند ؟
انتخابات بالاشهر شیراز
چرا به احمدی نژاد رای میدهم ؟
کاریکاتور سیاست در ماه ربیع
غزه 4- هجدهمین روز مقاومت
غزه 3 - خط قرمز نظام در قبال غزه !!؟؟
غزه 1 - مطالبه ای جهاد را تبلیغ کنیم
اشراف عارف مسلک
بمب گذاری شیراز و ابهامی بزرگ
احوالپرسی خدا
دیگر برایت نامه نمی نویسم
در حواشی اعتکاف 87
[همه عناوین(36)]